گفتوگو با دکتر سپیده خلیلی، نویسنده کتاب «نامههای موش بیسواد» نامزد بخش کودک بیست و یکمین جشنواره ادبی شهید غنیپور
وقتیکه برای احوالپرسی و گفتوگویی کوتاه با دکتر سپیده خلیلی تماس گرفتم و خودم را معرفی کردم، با خوشحالی گفت: ببینم شما «بابای علی» نیستید! باورم نمیشد بعد از حدود ۲۵ سال از دیدن پسرم – در دوران همکاری در دفتر انتشارات کمکآموزشی- که آن سالها ۷، ۸ سالی بیشتر نداشت، اسم او در یادش مانده باشد. البته چنین حضور ذهنی از یک نویسنده مهربان و خلاق که به قول خودش ۳۰۰ کتاب برای بچهها و نوجوانان نوشته است، بعید نبود. بعد آنهم صدای مهربانش را ضبط کرد و برایمان فرستاد. آنچه میخوانید شکل متنی حرفهای صمیمی و درعینحال بر خواسته از دل، سرکار خانم دکتر سپیده خلیلی است.
- انگار چارهای برای فرار از این سؤال تکراری نیست و باید از شما بخواهیم که خودتان را معرفی کنید و کمی درباره آثارتان بگویید.
سپیده خلیلی هستم و بیش از ۳۰ سال است که برای بچهها مینویسم. نوشتن را با کیهان بچهها شروع کردم و اولین داستانهایم در آن نشریه چاپ شد. در فاصله سالهای ۱۳۷۲ تا ۷۳ سردبیر رشد کودک شدم و مجلهای را که قرار بود با این نام منتشر شود، در دفتر انتشارات کمکآموزشی راهاندازی و به دنیا آوردم. بعدازآن هم سردبیری و یا سمت دبیری تحریریه چندین نشریه کودک و نوجوان را بر عهده گرفتم. بهعنوانمثال یک سال دبیر تحریریه «بچههای شرق» که بهضمیمه روزنامه شرق و برای نوجوانان چاپ و منتشر میشد، بودم. مدتی سردبیری رشد نوآموز را بر عهده گرفتم و در ادامه با سروش نوجوان و نشریه پوپک همکاری داشتم. به گمانم با هر نشریه کودک و نوجوانی که طی این سالها در تهران زاده شده و به مرحله انتشار رسیده است، بهنوعی ارتباط و همکاری داشتهام و گاهی اوقات که از شهرستانها از من کار میخواستند، برایشان میفرستادم.
فکر میکنم که بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب چاپشده داشته باشم. موضوعی که در برخی گفتوگوها که پیش میآید، برخی مطلعین، تعداد آن را بیشتر از این عدد میدانند و برخی نیز همین مقدار را میگویند که باید تحقیقی انجام دهم و ببینم که تعداد دقیق کتابهای چاپشدهام چند تا است.
- لطفاً کمی از موش بیسوادتان که درعینحال اهل نامه نوشتن هم هست، بگویید.
در مورد کتاب «نامههای یک موش بیسواد» باید بگویم وقتیکه این کتاب را مینوشتم، همراه با نوشتن داستان، خودم نیز فراوان میخندیدم. انگار که قلمم جلوتر از مغزم حرکت میکرد و زمانی که قسمتی از داستان تمام میشد، بعد آن بود که متوجه میشدم چی نوشتهام. زمانی که شروع به بازخوانی کتاب کردم، بازهم به هنگام خواندن آن میخندیدم و در همان اوضاعواحوال فکر میکردم کاری از آب درآمدهاست که بچهها آن را دوست خواهند داشت. تلاشم این بود که در این کتاب به چند نکته اشارهکنم، ازجمله مسئله استفاده از سواد آدمها و اینکه چرا چنین اصراری هست که بچهها درس بخوانند! خب!آدم زندگیاش با درس خواندن آسانتر میشود، آنجایی که اشارهکردهام موشه چون بیسواد بود، نمیتوانست نوشتهها را بخواند و به چه دردسری میافتاد، هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم نوشتن راهی برای ابراز احساسات است و کسی که قادر به این کار نباشد، لطمههای زیادی خواهد دید.
نمیدانم در این مورد تا چه اندازه موفق بودهام، اما جالب است که هرکسی از این قصه تعبیر خودش را داشت. مثلاً برخی نوشته بودند که پیام این قصه صلح و دوستی است، اما از نگاه من به آن صورت پیام صلحی در بین نبود و اگرچه پیام دوستی در آن نهفته بود، اما پیام صلحی مطرح نبود و اساساً من هدف دیگری را دنبال میکردم.
- آیا آقا موشه، بهجز این جشنواره، در جای دیگری هم دیده شده است؟
چون عضو هیچ انجمن و تشکلی در زمینه کارهای کتاب و نویسندگی نیستم، نمیدانم آیا نامههای موش بیسواد در جای دیگری هم دیده شده است یا نه! و البته این موضوع خیلی هم برایم مهم نیست، چون من مقید هستم تا وظیفه بندگی خودم را برای رضایت خداوند متعال بهجا بیاورم تا اینکه دنبال شهرت باشم و بخواهم بدانم که اسمم در کجاها مطرح شده است.
- و اما جشنواره ادبی شهید غنیپور، اولین بار چگونه با این جشنواره آشنا شدید؟
برای اولین بار زمانی که کتاب «مثل هیچکس» من در اسفندماه سال ۱۳۹۶ و در هفدهمین دوره جشنواره ادبی شهید حبیب غنیپور، در بخش نوجوان شایسته تقدیر شناخته شد و به لطف عزیزان برگزارکننده، لوح و هدیه جشنواره را دریافت کردم، بهطورجدی با این جشنواره و محل برگزاری آن آشنا شدم. البته این موضوع از مدتها قبل برایم خیلی جالب بود، زیرا از مدتها پیش درباره مسجد جوادالائمه(ع) از بسیاری از همکاران که با فعالیتهای آن مسجد آشنایی داشتند، چیزهای زیادی شنیده بودم و خیلی دلم میخواست که این مسجد را ببینم. واقعاً خیلی برایم جالب بود که در این مسجد، یک کانون فرهنگی به معنی واقعی تشکیلشده و پر از جوانهای انقلابی بوده است. نوجوانان و جوانانی که بعدها هرکدامشان تبدیل به نویسندگان چیرهدستی شدند؛ و از فرصت این گفتوگو استفاده و با تأکید میگویم که این مسجد را همینالان هم یکی از بهترین مسجدهای دنیا میبینم.
درهرحال جشنواره ادبی شهید غنیپور جشنواره پر خیروبرکتی است که امیدوارم همه دستاندرکاران آن موفق باشند. ضمناً با تمام وجود میگویم که هر زمان کاری از دستم بربیاید، خوشحال میشوم که برای این جشنواره انجام دهم.