زندهیاد امیر حسن فردی، در پنجمین روز مهرماه سال ۱۳۲۸ در روستای کوچک قرهتپه واقع در دامنههای جنوبی سبلان چشم به جهان گشود. بخشهایی از سالهای کودکی خود را در آن روستا گذراند و از همان طفولیت با حمایت و توصیههای مادر، نزد باسوادان روستا، خواندن و نوشتن را فرا گرفت. پدرش نظامی بود و در آخرین مأموریت خانواده کوچکش را با خود به تهران آورد.خانواده بعد از بازنشستگی پدر، برای همیشه ساکن تهران شدند; ابتدا در محله وصفنارد و بعد در محله جی. «فوتبال» و «رمان» تمام دلخوشیهای امیرحسین نوجوان بودند. «کلبه عمو تم»، «بربادرفته» و چند اثر از بالزاک و داستایوفسکی از اولین آثاری بود که خواند. سال آخر دبیرستان، مرحوم اکبر رادی معلم انشایش شد و اولین تشویقها از جانب او صورت گرفت. همان سال رمانی چهارصدصفحهای نوشت به نام «زیر دیوار سبلان». اکبر رادی با خواندن آن، بسیار تشویق و راهنماییاش کرد. از طریق او با آثار جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی آشنا شد.
همان سالها پایش به مسجد محله با نام مسجد جوادالائمه(ع) باز شد و کتابخانه کوچکش را پیدا کرد. روزها در بانک بود و عصرها در کتابخانه مسجد. مطالعات جدیتر را از همانجا آغاز کرد و با گسترش فعالیتهای فرهنگی مسجد او در جایگاه هدایت جوانان و نوجوانان علاقهمند به کتابخوانی و قصهنویسی قرار گرفت، همانگونه که پیشترها در زمینهای خاکی فوتبال به جایگاه مربیگری رسیده بود. در سال ۵۶ که بیشترین سهام بانک صادرات به یک یهودی صهیونیست واگذار شد، او از بانک استعفا داد تا کارگزار و کارمند چنین جریانی نباشد. با از دست دادن شغلش، تماموقت به خدمت کتابخانه مسجد و فعالیت فرهنگیاش- که در آن روزها رنگ و بوی انقلابی به خود گرفته بود- در آمد. آن روزها، او یک انقلابی تمام عیار شده بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در آبان ماه ۵۸، به حوزه اندیشه و هنر اسلامی پیوست. بخش ادبیات داستانی در حوزه را با همراهی دوستان و هنرمندان انقلابی بنیانگذاری کرد. در آن سالها «سوره بچههای مسجد» که مرتبط با ادبیات کودکان و نوجوانان بود را راهاندازی و شش شماره از آن را منتشر کرد.
امیرخان در دهه ۶۰ «جلسات داستاننویسی مسجد جوادالائمه(ع) » را هر هفته روزهای دوشنبه و بهطور منظم در کتابخانه مسجد، تشکیل داد. در این جلسات که بهصورت کارگاهی اداره میشد، رمانهای بزرگ جهان و داستانهای نوشته شده اعضا خوانده و مورد بحث و نقد قرار میگرفت. پس از تربیت شاگردانی چند، در سال ۱۳۷۵، با به راهاندازی «جشنواره کتاب سال شهید حبیب غنیپور» با همکاری شاگردان دیروز که امروز با عنوان «شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) » فعالیت میکنند، جنبه گستردهتری به فعالیتهای ادبی مسجد داد.
امیرحسین فردی بیشترین زمان عمر گرانقدرش را به تربیت شاگردانی پرداخت که امروزه هر یک سکاندار گوشهای از فرهنگ این مرزوبوم هستند و بدین علت کمتر به نوشتن و طبع اثر پرداخت؛ رمانها و کتابهایی همچون «آشیانه در مه»، «سیاه چمن»، «اسماعیل»، «گرگ سالی» و… از استاد بهجا مانده که با ارائه قلمی پرتوان، نثری لطیف و پرمحتوا، نام وی را بهعنوان «امیر ادبیات انقلاب» جاودان نموده است.
امیرحسین فردی که در بین دوستان و بچههای مسجد با نام «امیرخان» معروف و شناخته میشد، توانست در سالهای حیات پر برکتش با محور قراردادن فعالیتهای گروهی در مسجد جوادالائمه(ع) جمع زیادی از نوجوانان و جوانان محل را گرد هم آورده و جمع ناگسستنی «بچههای مسجد» را پایهگذاری کند که طی حدود ۴۵ سال گذشته استمرار یافته و اکنون نیز حول جشنواره ادبی شهید حبیب غنیپور و برخی فعالیتهای دیگر ادامه دارد.
پس از دوره کوتاه بیماری در غروب روز پنجم اردیبهشتماه ۱۳۹۲، به ناگهان قلب مهربان امیرخان از کار ایستاد و روح بیقرارش، به دیدار یاران شهیدش شتافت. روحش شاد و نامش بر فراز و ماندگار باد.